یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ می خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش کنند در حالى که خدا کامل کننده نور خود است ، گرچه کافران خوش نداشته باشند .


 
   

مصاحبه بی پرده-5-ظلم ستیزی

   
 


 

 

صفحه اصلی

تماس با ما

استاد خوبان

مقالات استاد

شعور و ضد شعور

گالری تصاویر

نظر خواهی

لینک همراهان

نوشته های همراهان

مصاحبه های استاد

=> مصاحبه با نشریه هبدو

=> مصاحبه خبرنگاران با استاد-1

=> مصاحبه خبرنگاران با استاد-2

=> مصاحبه خبر نگاران با استاد-4

=> هیچ کس نمی تواند کنار بکشد-1

=> هیچ کس نمی تواند کنار بکشد-2

=> هیچ کس نمی تواند کنار بکشد-3

=> هیچ کس نمی تواند کنار بکشد-4

=> مناظره با حجه السلام عابدینی-1

=> مناظره با حجه السلام عابدینی-2

=> مناظره با حجه السلام عابدینی-3

=> مناظره با حجه السلام عابدینی-4

=> مناظره با حجه السلام عابدینی-5

=> متن کامل مصاحبه مهم با استاد

=> مصائبه بی پرده-1-وراثت ائمه

=> مصاحبه بی پرده-2-الیه راجعون

=> مصاحبه بی پرده -3-هدف ادیان

=> مصاحبه بی پرده -4-حذف من

=> مصاحبه بی پرده-5-ظلم ستیزی

تشعشع دفاعی

ادبستان

معاندین

فرادرمانی

بینش در زندگی

متن کامل دوره دو

متن کامل دوره سه

 


     
 

گفت و گو با استاد 5 ؛ " کسی که گناهکارتر است، بیشتر به رحمانیت خدا نیاز دارد " وی در بخشی از این گفت و گوی مهم درباره موضوع مهم و اساسی «ظلم ستیزی» می گوید: " ما تعریفی داریم از صواب و گناه. صواب آن چیزی است که باعث رشد و قرب الی الله می شود. اما گناه را دور شدن از آن کمال تعریف می -کنیم. وقتی با ظلمی روبرو می¬ شویم، برخورد با این ظلم یا سکوت ما و به طور کلی واکنش ما یا در جهت صواب است یا در جهت گناه. «کلکم راع و کلکم مسئول». همه در قبال تن واحده که عرفان از زاویه خاص خودش به آن نگاه می¬ کند، مسئولیت داریم. به هر چیز و هر کسی که ظلم شود، به این تن واحد و در واقع به خود ما ظلم شده است. لذا این ظلم ستیزی به عنوان یک صواب در رابطه با تن واحده تعریف شده است. سکوت و اغماض گناه محسوب می¬ شود و اگر اغماض شود، از کمال دور می¬ شویم. چون سکوت ما ظلم به تن واحده است. بنابراین، در این خصوص با تعریف دقیقی که از صواب و گناه داریم، نمی ¬توانیم چشممان را روی هم بگذاریم. " وی همچنین «مضطر شدن» را اینگونه تعریف می کند: " مضطر شدن یعنی بریدن از همه امکانات زمینی و بشری و رسیدن به «لا حول و لا قوة الا بالله». به عبارتی در اثر این مضطر شدن، دریچه ¬ها و روزنه¬ هایی باز می¬ شود و درهای آسمان گشوده می¬ شود. حالا بر حسب این که چقدر محوریت خدا در ما نهادینه شده باشد، این روزنه¬ ها بزرگتر است و جریان آگاهی که از آن به سمت ما سرازیر می شود، بیشتر خواهد بود. " -¬ در عرفان کیهانی ظلم ستیزی چه جایگاهی دارد؟ استاد طاهری: ما تعریفی داریم از صواب و گناه. صواب آن چیزی است که باعث رشد و قرب الی الله می شود. اما گناه را دور شدن از آن کمال تعریف می ¬کنیم. وقتی با ظلمی روبرو می¬ شویم، برخورد با این ظلم یا سکوت ما و به طور کلی واکنش ما یا در جهت صواب است یا در جهت گناه. «کلکم راع و کلکم مسئول». همه در قبال تن واحده که عرفان از زاویه خاص خودش به آن نگاه می¬ کند، مسئولیت داریم. به هر چیز و هر کسی که ظلم شود، به این تن واحد و در واقع به خود ما ظلم شده است. لذا این ظلم ستیزی به عنوان یک صواب در رابطه با تن واحده تعریف شده است. سکوت و اغماض گناه محسوب می¬ شود و اگر اغماض شود، از کمال دور می¬ شویم. چون سکوت ما ظلم به تن واحده است. بنابراین، در این خصوص با تعریف دقیقی که از صواب و گناه داریم، نمی ¬توانیم چشممان را روی هم بگذاریم. -¬ آیا در عرفان می¬ توان توجیهی برای بی ¬تفاوتی نسبت به هم¬نوعان یافت؟ استاد طاهری: اصولا در دنیای عرفان این بی¬ تفاوتی معنا ندارد. ظلم¬ ستیزی، اطعام فقیر و دستگیری دیگران باید انجام شود. خصوصا که یکی از تعالیم اصلی عرفان گذر از خوان صلح با دیگران است. به همین دلیل، گفته می¬ شود: «عبادت به جز خدمت خلق نیست». در این عرفان باید به مشکلات مردم رسیدگی کرد. تـا هسـت غم خودت نبخشایندت تـا بـا تـو، تـو هســت هیــچ ننمایندت تـا از خود و هر دو کون فارغ نشوی این در مزن ای خواجه که نگشایندت حتی باید برای گناهکاران دعا کرد. کسی که گناهکارتر است، بیشتر به رحمانیت خدا نیاز دارد. کسی که از بند قدرت ¬طلبی، وابستگی¬ ها و خطاها آزادتر است، بهتر می¬ تواند دعا کند و باید برای این¬طور افراد دعا کند. چون این¬ها در یک تار عنکبوت گیر کرده ¬اند. کسانی که کمتر در این تار عنکبوت گرفتارند، برای دعا کردن آزادترند و باید به فکر نجات آن¬ها باشند. در مورد کمک به مستمندان هم در عرفان مهم این نیست که چه مبلغی پرداخت می¬ کنیم؛ مهم این است که این مبلغی که می ¬بخشیم، چه کسری از امکاناتمان است. یکی وجه کمی می دهد؛ اما کسر قابل توجهی از دارایی اوست که این در دنیای عرفان که دنیای کیفیت است، ارزش زیادی دارد. -¬ قصد دارم موضوع بحث را تغییر دهم. از نظر شما بدایت و نقطه شروع عرفان یعنی چیزی که باعث ترغیب انسان و تصمیم او به طی طریق عرفان می¬شود، چیست؟ استاد طاهری: میل به عرفان جزء لاینفک وجود ماست؛ چه بدانیم چیزی به نام عرفان وجود دارد و چه ندانیم. آیا اگر ندانیم، به این معنی است که تا به حال با دلمان به خدا نگاه نکرده ¬¬ایم؟ هیچ¬کدام از این همه افرادی که نمی¬ دانند عرفان چیست، با دلشان به خدا نگاه نکرده ¬اند؟ بله. پس آن¬ها در عرفان قرار داشته¬ اند و از آنجا که کیفیت از هیچ عملی جدا نیست، لذا هر انسانی در بالا بردن کیفیت عمل خودش، در وادی عرفان است. اما بعضی عرفا برای توصیف عرفان از زبان تخصصی خودشان استفاده می¬ کنند و با اشرافی که بر کمیت و کیفیت اعمال پیدا می کنند، تقسیم -بندی می¬ کنند که اگر بخواهیم به قرب الی الله برسیم، از کجا شروع می¬ کنیم و چه مراحلی را باید پشت سر بگذاریم. اما از نظر ما در این مسیر خیلی از قضایا با هم ادغام هستند و فقط شاید بشود تقسیم ¬بندی هایی کرد که اصولا بدانیم در این مسیر با چه چیزهایی برخورد می کنیم. اما برای مثال، در تقسیم کلی طریقت و شریعت و حقیقت اعتقاد داریم که این¬ها جزو لاینفک همدیگرند و از هم جدایی ندارند. - شما اشاره کردید که انسان فطرت عرفانی دارد. اما فطرت بسیاری از افراد در پرده و حجاب است و یک محرک لازم است تا به آن رجوع کنند. این محرک که باعث می¬ شود فرد به طریق عرفان کشیده شود، چیست؟ استاد طاهری: کتاب هستی یکی از این محرک¬ها است. البته ما به خودی خود، نحوه خواندن کتاب هستی را نمی¬ دانیم. به نزد آنکه جانش در تجلی¬ست همه عالم کتاب حق تعالی¬ست وقتی که جذب این کتاب می¬ شویم، یکدفعه می¬ بینیم خواندنش را به ما یاد می¬ دهند و بخش¬هایی از آن را برایمان باز می¬ کنند. همه عواملی مثل این که در ما ایجاد اشتیاق مثبت می کنند، اشتیاق در جهت کمال و قرب الی الله را بر می¬ انگیزند. ابتدا آگاهی نداریم که کجا می¬ خواهیم برویم. حتی اگر می¬ گوییم قرب الی الله، نمی ¬دانیم الله چیست چه برسد به این که بدانیم قرب آن چیست. بنابراین فقط سرمایه¬ ای داریم که باعث می¬ شود چیزی بیابیم. این سرمایه اشتیاق است که وقتی در کائنات خرج شود، در قبالش معرفت و آگاهی کسب می¬ شود. یک عامل دیگر هم، مضطر شدن است؛ یعنی بریدن از همه امکانات زمینی و بشری و رسیدن به «لا حول و لا قوة الا بالله». به عبارتی در اثر این مضطر شدن، دریچه ¬ها و روزنه¬ هایی باز می¬ شود و درهای آسمان گشوده می¬ شود. حالا بر حسب این که چقدر محوریت خدا در ما نهادینه شده باشد، این روزنه¬ ها بزرگتر است و جریان آگاهی که از آن به سمت ما سرازیر می شود، بیشتر خواهد بود. -¬ آیا منظور شما از مضطر شدن، درماندگی در هنگام یک بحران است که برای مثال می¬ تواند منجر به مرگ شود؟ یعنی چیزی که در اوج نا امیدی انسان را به یاد خدا می¬ اندازد تا از او کمک بگیرد؟ استاد طاهری: نه. انسان در یک چنین شرایطی به آن معنی که گفتم، مضطر نیست. مثلا کسی که دارد غرق می¬ شود، در مقام مضطر نیست. چون به همه امکاناتی که ممکن است او را نجات دهد، فکر می کند. این که در حال غرق شدن خدا را صدا بزند، ممکن است باعث نجات او بشود، اما نشانه این نیست که او به «لا حول و لا قوة الا بالله» رسیده است. او به هر چیزی چنگ می¬ اندازد. مثل خدا خدا گفتن فرد بیمار برای رسیدن به سلامتی که از نظر رسیدن به محوریت خدا ارزشی ندارد. شاید در بین هر چند میلیون انسان، یکی پیدا بشود که وقتی با همه وجود خدا را صدا می¬ زند، «لا حول و لا قوة الا بالله» در او نهادینه شده باشد. -¬ آخرین سؤال این است که برای خود شما چه چیزی زمینه ساز ورود به وادی عرفان شد؟ استاد طاهری: اشتیاق. فقط نگاه به هستی بود که این اشتیاق را ایجاد کرد. من فقط جذب آسمان شدم. دائم برایم سؤالاتی مطرح می¬ شد و به فکر فرو می¬ رفتم و شیفته و شیفته¬ تر می¬ شدم. این تجربه من است که جذب کتاب الهی شدن، طبق حکمت الهی پاسخ دارد. نحوه خواندن این کتاب را خودش یاد می¬ دهد. -¬ بسیار از شما متشکریم. خسته نباشید. استاد طاهری: ممنون. شما خسته نباشید. برای همگی آرزوی توفیق الهی دارم.

 
 

Today, there have been 13 visitors (13 hits) on this page!

 

 
ما سمیعیم و بصیریم و هوشــیم با شما نامحرمان مـا خامشـــیم چون شما سوی جمادی می‌روید محرم جان جمادان چون شـــوید از جمـــــادی عالـــــم جان‌ها روید غلغل اجزای عالـــــم بشـــــــنوید فاش تســــــبیح جمـــــادات آیدت وســـــوســــه تاویل‌ها نـــر بایدت This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free