یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ می خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش کنند در حالى که خدا کامل کننده نور خود است ، گرچه کافران خوش نداشته باشند .


 
   

انسان،بیماری و تحول

   
 


 

 

صفحه اصلی

تماس با ما

استاد خوبان

مقالات استاد

=> آزمایش آخر

=> خدای عشق و عشق

=> دام دجال

=> از آفرینش تا ظهور

=> ظلم چیست

=> اصل وحدت راه

=> کشف رمز -1

=> انسان،بیماری و تحول

=> طب مکمل و جایگزین

=> در رواق رمضان

=> قابلیت اصلاح و ترمیم پذیری

=> ارکان هستی

شعور و ضد شعور

گالری تصاویر

نظر خواهی

لینک همراهان

نوشته های همراهان

مصاحبه های استاد

تشعشع دفاعی

ادبستان

معاندین

فرادرمانی

بینش در زندگی

متن کامل دوره دو

متن کامل دوره سه

 


     
 

انسان ، بيماري و تحول

 

مبارزه با بيماري، يكي از بزرگترين مبارزات انسان در طول حيات او بر روي كره خاكي بوده و روياي پيروزي بر آن، يكي از بزرگترين رويا ها و آرزوهايش. و انسان شايد پيوسته در اين انديشه بوده است كه اگر بيماري وجود نداشت، مي توانست طعم خوشبختي را چشيده و دمي را به آسايش مي گذراند. اما به راستي اگر انسان با مشكل بيماري دست به گريبان نبود، آيا مي توانست به سعادت، خوشبختي و آرامش برسد ؟

 

بدون شك جواب به اين سوال مهم، منفي است. چرا كه با اندكي دقت نظر، مي توان به اين مسئله پي برد كه عواملي كه مانع رسيدن انسان به سعادت، خوشبختي و آرامش مي باشد، بيماري نيست بلكه وجود خود او مي باشد كه همچون زهري عليه خويشتن، همواره به كار رفته و آسايش و آرامش او را به باد داده است.

 

از بـديـهـا آنـچه گـويم، هـست قـصـدم خـويـشتـن

 

زانكه من زهري نديـدم در جـهان، چـون خـويشتن

 

دشـمـن جـانم مـنم، افغـان من هم از خود اسـت

 

از خودي خود،  من بخواهم همچو هيزم، سوختن

 

( مولانا )

 

و يا به قول حافظ :

 

تـو خـود حجاب خويشتني حافظ، از ميان برخيز

 

خوش آن كسي كه در اين پرده، بي حجاب رود

 

 

بنابراين دشمن اصلي و حجاب خوشبختي انسان، وجود خود او مي باشد و با حذف و از بين رفتن بيماري، مشكلات او نه تنها حل نشده بلكه امكان افزايش آن نيز مي رود، زيرا بيماري، خود عامل موثري براي جلوگيري از بلند پروازي ها و سر كشي هاي انسان بوده است، همان عواملي كه انسان خود شيفته را به ورطه نابودي و فلاكت سوق داده اند.

 

گــر سـر فـرعون را ، درد بـدي و بــلا

لاف خدايي كجا ، در دهدي آن عنود

( مولانا )

در اين صورت به خوبي مي توانيم بفهميم كه درمان بيماري ها، راه نجات و رهايي انسان سر گشته نيست و او به چيزي نياز دارد فراتر از درمان، عاملي كه بتواند باعث تحول او شده و او را از دست خويشتن نجات دهد، تحولي مثبت به سوي كمال. و بدون چنين تحولي، انسان همواره در فلاكت به سر خواهد برد.

 

در راه تحقق چنين آرماني، ما با نگرشي نو به انسان و مشكلات او نگاه مي كنيم و هر راه حلي را در جهت تحول او مورد بررسي قرار داده و پيگيري مي نماييم و در مي يابيم كه خارج از اين ديدگاه، راه حل ها تاثير چنداني در ايجاد تحولي مثبت نخواهند داشت. بنابراين درمان از ديد جهان بيني ما، ضمن اينكه وسيله اي بيش نيست، اما اين وسيله صرفا به عنوان عاملي متحول كننده براي بيمار و درمانگر مورد استفاده قرار مي گيرد.

 

مكتب درماني عرفاني "فرادرماني" بعنوان وسيله اي در خدمت اهداف متعالي بوده تا ضمن تحقق بخشيدن به امر درمان، ايجاد تحول فكري و بينشي را براي انسان به ارمغان داشته باشد. شيوه اي كه ضمن درمان، توجه بيمار را به يك مبدا هوشمند و يك شعور لايزال جلب نموده تا اين عمل، زمينه ساز ايجاد آن تحول تعالي بخش گردد. مشكل انسان، عدم آشنايي عملي با چنين منبعي مي باشد و شيوه اي كه بتواند چنين روندي را براي بيمار فراهم نمايد و او بتواند با مشاهده بهبود وضعيت بيماري خود، بدون دخالت هيچ گونه عامل مادي و يا كاري كه منتسب و مربوط به مهارت ها و علم و دانش انسان باشد و با مشاهده روندي هوشمندانه، كه جريان درمان را هدايت نموده است، ناخودآگاه در برابر قدرتي عظيم قرار گرفته و به زودي به درك تجليات الهي پي برده و به دنبال آن تغييرات بينشي لازم در او به وجود آمده و به دنبال اتصال به اين منبع هوشمند و درك چگونگي اين هوشمندي ، تحولات مثبت بعدي بوجود بيايد.

 

بنابراين در اين مكتب، اين موضوع بسيار حائز اهميت مي باشد كه اصالت نگرش آن حفظ شده و فرد را فقط در ارتباط با شعور كيهاني قرار داده و از دخالت همزمان شيوه هاي جانبي درمان، مانند گياه درماني، حجامت، مماساژ درماني، هوميوپاتي و... و هر روش غير متعارف درماني ديگري كه ذهن بيمار را از شعور الهي منحرف نموده و براي او ايجاد سرگرمي نمايد و باعث شود كه نتيجه گيريهاي مورد نظر انجام نشده و روند و شيوه هاي تفكري بيمار كماكان بدون هيچگونه تغييري ادامه يابد، جداً خوداري شود. زيرا با اين عمل ضمن مخدوش نمودن جلال و عظمت شبكه شعور كيهاني و محروم نمودن بيمار از دسترسي به آگاهي ناب و رهايي دهنده، درمانگر خود نيز دچار آشفتگي ها و بهم ريختگي هايي خواهد شد كه در مورد برخي از افراد درمانگر اين رشته مشاهده شده است.

 

افرادي كه با حسن نيت ولي با ضعف بينشي خود، صرفا به درمان جسمي بيمار توجه دارند و براي اين منظور از هيچ كوششي فروگذار نمي شوند، غافل از اينكه شفاي واقعي بيمار، در تحول دروني اوست و ما در واقع با كمك شعور الهي زمينه ساز اين تحول خواهيم شد و در نگرش ما شفاي جسم به تنهايي، فاقد ارزش لازم مي باشد و اين خود بخش مهمي از اين مكتب درماني مي باشد.

 

ساقي بيا ، كه هاتف غيبم به مژده گفت

بـا درد صـبر كـن، كـه دوا مـي فرستمت

( حافظ )

زمانيكه اتصال با شعور كيهاني برقرار باشد، تجويز هاي انساني ميل به خودنمايي و ايجاد اختلال بيش نيست.

 

 با آرزوي درك وحدت هستي و رسيدن به آن-  محمد علي طاهري

 

 

 
 

Today, there have been 5 visitors (5 hits) on this page!

 

 
ما سمیعیم و بصیریم و هوشــیم با شما نامحرمان مـا خامشـــیم چون شما سوی جمادی می‌روید محرم جان جمادان چون شـــوید از جمـــــادی عالـــــم جان‌ها روید غلغل اجزای عالـــــم بشـــــــنوید فاش تســــــبیح جمـــــادات آیدت وســـــوســــه تاویل‌ها نـــر بایدت This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free